گر جان و دل به دست غم تو ندادمی


گر جان و دل به دست غم تو ندادمی

پای نشاط بر سر گردون نهادمی
پای نشاط بر سر گردون نهادمی
گر بیم زلف پر خم تو نیستی مرا
گر بیم زلف پر خم تو نیستی مرا
این کارهای بستهٔ خود برگشادمی
این کارهای بستهٔ خود برگشادمی
ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو
ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو
شهری پر از بتان به تو چون اوفتادمی
شهری پر از بتان به تو چون اوفتادمی
واکنون چه اوفتاد دل اندر بلای تو
واکنون چه اوفتاد دل اندر بلای تو
ای کاش ساعتی به جمال تو شادمی
ای کاش ساعتی به جمال تو شادمی
گر بی تو خواست بود مرا عمر کاجکی
گر بی تو خواست بود مرا عمر کاجکی
هرگز نبودمی و ز مادر نزادمی
هرگز نبودمی و ز مادر نزادمی